اونام میگفتن خیلی خوب شده اینا این شکلی نیستن ک گیر بدن نگران نباش فرهادم میومد میگفت کم و کسری نیس که ...میگفتم نه بابا همه چی اوکیه نگران نباش مییگفت تا تو هستی نگرانی ندارم یکتا و زهرا هم مسخرش میکردن زن ذلیل بدبخت برو بیرون از اشپزخونه...مامان.بزرگش همش دعا میکرد و ارزو خوشبختی میکرد برامون زنداییاش میگفتن یگانه زن زندگیه در کل خیلی خوب بود حس خوبی بود
✍️نگاهی کوتاه بر تاریخچه بازسازی حرم مطهر امام حسین(ع) تا آل بویه بازدید : 194
چهارشنبه 6 آبان 1399 زمان : 15:40